هنگام مسافرت به دنیا ، جف ورولند به همراه همسر و دختر بچه خود در کالیفرنیا زندگی می کند. این اولین رمان اوست و حتی اگر کسی این را دوست داشته باشد می تواند حتی دیگری نیز بنویسد. جهنم ، حتی اگر کسی این را دوست نداشته باشد می تواند جهنم دیگری بنویسد. در این مقاله ، جف در مورد تصمیم خود برای سوگند در عنوان رمانش ، چگونگی چنین کاری بر بازار فروش رمان خود و نقش مهمی که زبان حساس در صنعت نشر نقش دارد صحبت می کند.


به صندوق ورودی من نگاه کردم و ایمیلی از طراح کتاب Reedsy ، کوین بارت کین دیدم. بعد از صدها ایمیل پشتیبان و بعدی درباره طراحی جلد کتاب و فضای داخلی من ، انتظار چند سؤال دیگر را داشتم ، زیرا ما تازه رمانم را برای تأیید در انتشارات Kindle Direct Amazon (KDP) آمازون ارسال کرده بودیم. با این حال ، این ایمیل بسیار سرگرم کننده بود (و یک نگاه ناخوشایند در مورد مشکلات بازاریابی آینده من):

"KDP 17 خطای غلط املایی را در کتاب شما شناسایی کرد ، از جمله ، اما محدود به موارد زیر نیست: شرم آور ، bitchin'ness ، bitchin'ly ، gringositters ، fuck ، untz و ffffttttttttt. Haha."

مرتکب یک گناه فانی در نگاه برخی از مردم شدم: قسم خوردم. و من بعد از ریختن پودینگ شکلات روی آخرین جفت شلوار تمیز من (فقط "Shiiiiiiiit" ، او با بی ادبانه زمزمه کرد) زیر نفس خود قسم نخوردم. اوه نه ، در مقیاس بسیار واضح تر از این بود: من یک کلمه قسم بخور در عنوان کتابم قرار داده ام ، بیشتر از زندگی یک مکعب خجالتی است . (Egads ، از چشمان خود دوری کن!) و من از زمان انتشار کتاب خودم با پیامدهای این کلمه سر و کار داشته ام.

چرا کلمه "شرم آور" را در عنوان رمان قرار داده ام
من یک استفاده نمی ژنراتور عنوان کتاب . من عنوان خودم را خودم آورده ام و تصمیم به قرار دادن این کلمه در آن به آرامی گرفته نشده است. این فقط به این معنی نبود که من ظرفیت ادبیات را برای طرح یک صفت آپوپی برای اطاقها ندارم و قادر به یافتن اصطلاحنامه ام در زیر شمع شلوارهای شسته نشده در کف خود نبودم. انتخاب این کلمه نیز به معنای توصیف تحت اللفظی اطاق من نبود. در واقعیت ، استفاده از "شرم آور" یک استراتژی آگاهانه بود که امیدوارم نتیجه ای دو برابری داشته باشد:

1) طنز:
Shitty کلمه ای خنده دار است. خوب مطمئناً ، این ممکن است به سبک طنز مورد نظر شما بستگی داشته باشد ، اما بسیار مؤثرتر از گزینه های دیگر است .

چیزهای بیشتری برای زندگی وجود دارد از یک مکعب Crappy. بل ، به نظر می رسد کتاب کودک است.

چیزهای بیشتری برای زندگی وجود دارد تا یک مکعب بد. زندگی بیشتر از خواندن کتاب با عنوان بد است.

چیزهای بیشتری برای زندگی وجود دارد تا یک مکعب احمق. آیا به خلاصه احساسات واقعی من در مورد محفظه ها نزدیک نمی شود.

2) اخلاق:
من از شیطنت کردن کلمه ای ساده مانند خجالت خسته شده ام ، به خصوص در مقایسه با تسبیح خشونت در رسانه های جمعی امروز. نمونه کامل این ترکیب در سریال های تلویزیونی با عنوان The Walking Dead است. [SPOILERS]: پس از اینکه شخصیت اصلی به تازگی تماشا کرده است که پسرش در تمام جزئیات جسورانه اش به درون سوکت چشم شلیک شود ، وی به صورت گرافیکی از بین می رود ، سرمه ها ، و سر و صدا در چهره گروهی از زامبی ها می زند. در اوج این نمایش خشن خشونت بار ، شخصیت اصلی به شخصی که پسرش را به قتل رسانده ، روی چشمان او می پیچد ، چشمانش را می لرزد ، دندان هایش را با عصبانیت چنگ می زند و با خط "او را پیچ می کند" از او دفع می کند. واقعاً؟ مخاطب می تواند یک انسان را اداره کند روده هایی که از شکم او می ریزند اما نمی توانند زبان واقعی تری داشته باشند؟ به معنای واقعی کلمه ، هر کس در آن وضعیت است (به استثنای قابل توجه مسیح) می گوید "شما را لعنت کنید"

من واقعاً نمی توانم مسخره بودن جنگ صلیبی علیه قسم خوردن را درک کنم. رانندگی آن چیست؟ چه کسی این کلمات را صدمه دیده است؟ من می فهمم که قسم در بعضی از مکان ها نمی تواند نامناسب باشد: مهدکودک ها ، کلیساها ، و مراسم تحلیف ریاست جمهوری . هوم ، با توجه به اتفاقات اخیر ، من مثال آخر را نادیده می گیرم. اما آیا کودکی که در حال خواندن کلمه "شرم آور" است ، کتاب من را خراب می کند و بلافاصله شروع به مشت زدن به گربه اش می کند؟ نه. به احتمال بسیار زیاد احتمال دارد که نمایش گرافیکی خشونت در تلویزیون باعث خشونت در زندگی واقعی شود. در بدترین حالت ، استفاده از "شرم آور" در کتاب من منجر به استفاده واقعی از کلمه shitty خواهد شد. و می خواهم استدلال کنم که این نتیجه بسیار جذاب تر از آنچه که خشونت دراماتیزه شده است ، آغاز می شود.

چقدر قسم خوردن در عنوان کتاب من بازاریابی را تحت تأثیر قرار داد
با وجود هشدار اولیه درباره زبانم از Amazon KDP ، من تصمیم گرفتم اعتراض شخصی خود را علیه تحقیر فحش دادن آغاز کنم. از لحظه ای که خودم خودم را منتشر کردم و به روان بی پایان بازاریابی افتادم ، که نویسندگان خود منتشر شده با آن بسیار آشنا هستند ، من با موانع ثابت روبرو شدم.

به نظر می رسد که دشمنان "شرم آور" از آنچه تصور می کردم قدرتمندتر هستند.

این کار با خدمات تبلیغ کتاب آغاز شد که به من گفتند که آنها نمی توانند از عنوان من همانطور که هست استفاده کنند. آنها پیشنهاد کردند که از "مکعب" زندگی بیشتری داشته باشید. من پاسخ دادم که آنها ممکن است بخشهای جالب کتاب را نیز حذف کنند ، نه به این دلیل که همه آنها قسم خوردند ، گرچه ممکن است ، بلکه به این دلیل که روح داستان من را رقیق می کرد.

مانع بعدی که با آن روبرو شدم تبلیغات آمازون بود ، که بندری دارد که در آن تبلیغات آنها نباید حاوی "زشت و ناپسند" باشد. حتی اگر با یکی از نمایندگان خدمات مشتری آنها صحبت کردم ، اجازه ندارم کتاب خود را با استفاده از برنامه آنها تبلیغ کنم. تبلیغات فیس بوک یک بند مشابه دارد اما من آن را با چند عکس هوشمندانه قرار داده شده از عنوان خودم که مخالف با تایپ کردن در وب سایت آنها هستم - که باعث عصبانیت نرم افزار حسابرسی شرکت می شود ، کردم. این را قبول کنید ، رایانهای رایانه!

PRO-TIP: برای مطالعه موردی دیگر درباره چگونگی موفقیت نویسنده هندی دیگر در تبلیغ رمان خود با تبلیغات آمازون ، این پست را بررسی کنید .

از سوی دیگر ، ناشران ظاهراً هیچ قانون مشخصی درمورد قسم خوردن  ندارند ، اما به صراحت توسط این زبان مرعوب شده اند. آیا ما این پیشرفت را در پیشرفت بشر پشت سر نمی گذاریم؟ آیا ما بیش از چند صفت رندلی مشکلی نداریم؟ آیا در این مواقع دشوار آیا ما از مسائل مهمتری برای مقابله با صرف استفاده از کلمات برخوردار نیستیم؟ من هرگز تصور نمی کردم که پیشرفت من به عنوان نویسنده توسط قدرت هایی اعمال می شود که باید قواعد غیرقانونی را اجرا کنند که منعکس کننده روشی منسوخ و منسوخ در جهان است. با این وجود ، این طرز تفکر باعث می شود که بازاریابی کتاب من بسیار دشوارتر از آنچه تصور می کردم ، باشد.

به نظر می رسد ناشران قوانینی در برابر قسم خوردن ندارند اما به وضوح توسط این زبان مرعوب شده اند.
برای توییت کلیک کنید

چسبیده به اسلحه های زبانی ام
جف ویللندمن نیز آشکارا اعتراف خواهم کرد که شاید من مشکل هستم. شاید وابستگی من به سوگند خوردن و امتناع سرسختانه من از پایبندی به هنجارهای ادبی ، من را به یک فرد خارج از خانه با آرمانهای نامناسب تبدیل کند. اما من استدلال می کنم که پیروی از توده ها مضر تر از ردیابی مسیر نادر راه رفته است. من همچنین تصدیق می کنم که این مساله به دور از یک مسئله در حال تغییر جهان است. اما ، سلام ، اصول اصول هستند؛ اگر در برابر آنها ایستادگی نکنید ، حتی آنهایی که از اهمیت کمتری برخوردار هستند ، به سرعت خود را در مورد بلیط های بزرگ پیدا خواهید کرد.

بنابراین ، من به یک چهارراه برخورد کرده ام. به نظر می رسد این ارزش های من در مقابل هدف من برای نویسندگی موفق است. این اولین رمان من است و من هرگز انتظار نداشتم که فروش من نمودار را بالا ببرد. اما بدون توانایی استفاده از راه های اصلی بازاریابی خود نشر ، تنها صعودی که انجام خواهم داد در لیست بدترین فروشندگان نیویورک تایمز است.

من ناامید نخواهم شد من به برق وصل می شوم. و من قطعاً عنوان کتاب خود را تغییر نمی دهم. اما خود را هشدار دهید ، اگر در استفاده از کلمه قسم در عنوان کتاب خود فکر می کنید ، می تواند خیلی شیطنت باشد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها